احکام طهارت و نجاسات
- توضیحات
- زیر مجموعه: توضیح المسائل بازدید: 4790
آب مطلق و مضاف
مسأله 21- آب يا مطلق است يا مضاف، و آب مضاف آبى است كه آنرا از چيزى بگيرند مثل آب هندوانه و پرتقال، يا با چيزى مخلوط باشد مثل آبيكه بقدرى با گل و مانند آن مخلوط شود كه ديگر بآن آب نگويند يا آب تبخير شده مثل گلاب، وغير اينها آب مطلق است و آن بر پنج قسم است: آب كر ـ آب قليل ـ آب جارى ـ آب باران ـ آب چاه.
اول ـ آب كر
مسأله 22- آب كر مقدار آبيست كه اگر در ظرفيكه طول و عرض و عمق آن هريك سهوجبونيماست بريزد آن ظرف را پر كندبنابراينمجموعمكسّر آن چهل و دو وجب وهفت هشتموجب باشد. ووزن آن 384كيلوگرم كه 94 گرم كمتر است مىباشد.
مسأله 23- اگر عين نجس مانند بول و خون يا چيزى كه نجس شده است مانند لباس نجس به آب كر برسد، چنانچه آن آب، بو يا رنگ يا مزه نجاست را بگيرد، نجس مىشود و اگر تغيير نكند نجس نمىشود. پس مناط در نجس شدن تغيير آب به يكى از اوصاف نجس مىباشد گرچه از سنخ وصفنجس نباشد مثل اينكه با افتادن عذره در آب بوى غير از عذره بخود بگيرد يا با ريختن خون رنگ آب زرد بشود.
مسأله 24- اگر بو يا رنگ يا مزه آب كر بواسطه غير نجاست تغيير كند نجس نمىشود.
مسأله 25- اگر عين نجس مانند خون بآبيكه بيشتر از كر است برسد و بو يا رنگ يا مزه قسمتى از آن را تغيير دهد، چنانچه مقدارى كه تغيير نكرده كمتراز كر باشد تمام آب نجس مىشود. و اگر به اندازه كر يا بيشتر باشد فقط مقدارى كه بو يا رنگ يا مزه آن تغيير كرده نجس است.
مسأله 26- آب فواره اگر متصل به كر باشد آب نجس را پاك مىكند ولى اگر قطرهقطره روى آب نجس بريزد آنرا پاك نمىكند مگر آنكه چيزى روى فواره بگيرند تا آب قبل از قطرهقطره شدن به آب نجس متصل شود.
مسأله 27- اگر چيز نجس را زير شيرى كه متصل به كر است بشويند آبى كه از آن چيز مىريزد اگر متصل به كر باشد و بو يارنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد و عين نجاست هم در آن نباشد پاك است.
مسأله 28- اگر مقدارى از آب كر يخ ببندد و باقى آن بقدر كر نباشد چنانچه نجاست به آن برسد نجس مىشود و هر مقدار از يخ هم آب شود نجس است.
مسأله 29- آبىكه باندازه كر بوده، اگر انسان شك كند از كر كمترشدهيانه، مثل آب كر است يعنى نجاست را پاك مىكند و اگر نجاستى هم به آن برسد نجس نمىشود. و آبيكه كمتر از كر بوده و انسان شك دارد بمقدار كر شده يا نه حكم آب قليل را دارد.
مسأله 30- كر بودن آب به سه راه ثابت مىشود:
اوّل ـ آنكه خود انسان يقين يا اطمينان حاصل كند. دوم ـ آنكه دو مرد عادل خبر دهند بلكه باخبار يك مرد عادل ثابت مىشود. بلكه به مطلق خبر موثق ثابت مىشود. سوم ـ آنكه صاحب يد خبر دهد.
دوم ـ آب قليل
مسأله 31- آب قليل آبيست كه از زمين نجوشد و داراى ماده نباشد و از كر كمتر باشد.
مسأله 32- اگر آب قليل روى چيز نجس بريزد، يا چيز نجس به آن برسد نجس مىشود، ولى اگر بافشار روى چيز نجس بريزد، مقدارى كه به آن چيز مىرسد نجس است و مقدارى كه بآن چيز نرسيده پاك است. ونيز اگر مثل فواره با فشار از پايين به بالا رود در صورتى كه نجاست به بالا برسد نجس نمىشود و اگر نجاست به پايين برسد بالا نجس مىشود.
مسأله 33- آب قليلىكهبراىبرطرف كردن عين نجاستروى چيزنجس ريخته مىشود واز آن جدا گردد نجس است و آب قليلى كه بعد از برطرف شدن عين نجاست براى آب كشيدن چيز نجس روى آن مىريزد و از آن جدا مىشود و در صورتىكه محل بمجرد شستن با او پاك شود آن آب همينطور نجس است و همينطور چيزى كه دو مرتبه شستن آن لازم است از غساله شستن اول و دوم هردو بايد اجتناب كرد.
مسأله 34- آبىكهبا آن مخرج بول يا غائط را مىشويند با پنج شرط پاك است: اوّل ـ آنكه بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد. دوم ـ نجاستى از خارج به آن نرسيده باشد. سوم ـ نجاست ديگرى مثل خون با بول يا غائط بيرون نيامده باشد. چهارم ـ ذرههاى غائط در آب ديده نشود. پنجم ـ بيشتر از مقدار معمول نجاست به اطراف مخرج نرسيده باشد.
سوم ـ آب جارى
آب جارى آبى استكهاز زمين بجوشد وجريان داشتهباشد مثل آب چشمه وقنات.
مسأله 35- آب جارى اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه نجاست بآن برسد تا وقتىكه بو يا رنگ يا مزه آن بواسطه نجاست تغيير نكرده پاك است.
مسأله 36- اگر نجاستى به آب جارى برسد، مقدارى از آن كه بو يا رنگ يا مزهاش بواسطه نجاست تغيير كرده نجس است، و طرفىكه متصل به چشمه است اگرچه كمتر از كر باشد در صورتىكه ماده داشته باشد پاك است، و آبهاى طرف ديگر نهر اگر به اندازه كر باشد يا بواسطه آبىكه تغيير نكرده به آب طرف چشمه متصل باشد پاك است وگرنه نجس است.
مسأله 37- آب چشمهاى كه جارى نيست ولى طوريست كه اگر از آن بردارند باز مىجوشد، حكم آب جارى رادارد، يعنى اگر نجاست بآن برسد تا وقتىكه بو يا رنگ يا مزهاش بواسطه نجاست تغيير نكرده، پاك است.
مسأله 38- آبىكه كنار نهر ايستاده و متصل به آب جارى است، در صورتىكه بملاقات نجاست بو يا رنگ يا مزهاش تغيير نكند نجس نمىشود.
مسأله 39- چشمه كه مثلاً در زمستان مىجوشد و در تابستان از جوشش مىافتد، فقط وقتىكه مىجوشد حكم آب جارى را دارد.
مسأله 40- آب حوضچه حمام اگر كمتر از كر باشد، چنانچه به خزينهاى كه آبش بضميمه آب حوض به اندازه كر است متصل باشد و به ملاقات نجس بو يا رنگ يا مزه آن تغيير نكند نجس نمىشود.
مسأله 41- آب لولههاى حمام و عمارات كه از شيرها و دوشها مىريزد اگر به ضميمه حوضى كه متصل بآن است بقدر كر باشد حكم جارى را دارد.
مسأله 42- آبىكه روى زمين جريان دارد ولى از زمين نمىجوشد، چنانچه كمتراز كر باشد و نجاست بآن برسد نجس مىشود. اما اگر با فشار جارى باشد و مثلاً نجاست به پايين آن برسد طرف بالاى آن نجس نمىشود.
چهارم ـ آب باران
مسأله 43- چيزى كه نجس است و عين نجاست در آن نيست بهرجاى آن يكمرتبه باران برسد پاك مىشود و در فرش و لباس و مانند اينها فشار لازم نيست ولى باريدن دو سه قطره فائده ندارد بلكه بايد طورى باشد كه بگويند باران مىآيد و در تمام آن نفوذ كند.
مسأله 44- اگر باران برعين نجاست ببارد و به جاى ديگر ترشح كند، چنانچه عين نجاست همراه آن نباشد و بو يا رنگ يا مزه نجاست نگرفته باشد پاك است، پس اگر باران بر خون ببارد و ترشح كند، چنانچه ذرهاى خون در آن باشد يا آنكه بو يا رنگ يا مزه خون گرفته باشد نجس مىباشد.
مسأله 45- اگر بر سقف عمارت يا روى بام آن، عين نجاست باشد تا وقتى بارانبباممىبارد، آبىكهبچيز نجس رسيده واز سقف يا ناودانمىريزدپاك استولى بعد از قطع شدن باران، اگرمعلومباشد آبىكه مىريزد بچيز نجس رسيده است نجس مىباشد.
مسأله 46- زمين نجس كه باران بر آن ببارد پاك مىشود، و اگر باران بر زمين جارى شود و درحال باريدن بجاى نجس كهزير سقف است برسد، آنرا نيز پاك مىكند.
مسأله 47- خاك نجسى كه بواسطه باران گل شود پاك است.
مسأله 48- هرگاه آب باران در جائى جمع شود، اگرچه كمتر از كر باشد چنانچه موقعىكه باران مىآيد چيز نجس را در آن بشويند و آب بو يا رنگ يا مزه نجاست نگيرد آن چيز نجس پاك مىشود، و اگر باران بايستد برسيدن نجاست به آن در صورتىكه كمتر از كر باشد نجس مىشود.
مسأله 49- اگر بر فرش پاكى كه روى زمين نجس است باران ببارد و آب به زمين نجس برسد، فرش نجس نمىشود و زمين هم پاك مىگردد.
پنجم ـ آب چاه
مسأله 50- آب چاهى كه از زمين مىجوشد اگرچه كمتراز كر باشد چنانچه نجاست به آن برسد تا وقتى كه تغيير نكرده پاك است ولى مستحب است پس از رسيدن بعضى از نجاستها مقدارى كه در كتابهاى مفصل گفته شده از آب آن بكشند. و اگر آب چاه تغيير كند چنانچه تغيير آب چاه حتى به خودى خود بنفسه از بين برود پاك مىشود.
احكام آبها
مسأله 51- آب مضاف كه معنى آن در مسأله 21 گفته شد، چيز نجس را پاك نمىكند و وضوء و غسل هم با آن باطل است.
مسأله 52- آب مضاف هر قدر زياد باشد اگر ذرهاى نجاست به آن برسد نجس مىشود ولى چنانچه با فشار روى نجس بريزد مقدارى كه بچيز نجس رسيده نجس است و مقدارى كه نرسيده است پاك مىباشد. مثلاً اگر گلاب را از گلابدان روى دست نجس بريزند آنچه بدست رسيده نجس و آنچه به آن نرسيده پاك است.
مسأله 53- اگر آب مضاف نجس طورى با آب كر در صورتىكه بيش از كر باشد يا جارى مخلوط شود كه ديگر آب مضاف به آن نگويند پاك مىشود.
مسأله 54- آبىكه مطلق بوده و معلوم نيست كه بحد مضاف شدن رسيده يا نه حكم آب مطلق را دارد و همچنين آبىكه مضاف بوده و معلوم نيست مطلق شده يا نه حكم آب مضاف را دارد، اما آبىكه معلوم نيست مطلق است يا مضاف، و معلوم نيست كه قبلاً مطلق يا مضاف بوده نجاست را پاك نمىكند و وضوء و غسل هم با آن باطل است و چنانچه نجاستى بآن برسد نجس مىشود گرچه بيشتراز كر باشد.
مسأله 55- آبىكه عين نجاست مثل خون بآن برسد و بو يا رنگ يا مزه آنرا تغيير دهد اگرچه كر يا جارى باشد نجس مىشود ولى اگر تغيير آن بواسطه نجاستى كه بيرونآنستعوض شود،مثلاًمردارىكهپهلوىآبستبوىآنرا تغييردهدنجس نمىشود.
مسأله 56- آبىكه عين نجاست مثل خون و بول در آن ريخته و بو يا رنگ يا مزه آنرا تغيير داده، چنانچه به كر يا جارى متصل شود يا باران بر آن ببارد يا باد باران را در آن بريزد يا آب باران از ناودان هنگام باريدن در آن جارى شود و در تمام اين صور چنانچه تغيير آن از بين برود پاك مىشود.
مسأله 57- آبىكه براى پاك كردن شىء نجس شده استعمال مىشود و آنرا غساله مىنامند نجس است و مستحب است از غساله شستن احتياطيه اجتناب شود.
مسأله 58- آبىكه پاك بوده و معلوم نيست نجس شده يا نه پاك است وآبىكه نجس بوده و معلوم نيست پاك شده يا نه نجس است.
مسأله 59- نيم خورده سگ و خوك و كافر غير كتابى نجس و خوردن آن حرام است. و نيمخورده حيوانات حرام گوشت پاك است و خوردن آن مكروه است. و بهتر آنست كه از نيمخورده اهل كتاب اجتناب شود.
احكام تخلّى
مسأله 60- واجب است انسان وقت تخلى و مواقع ديگر، عورت خود را از كسانىكه مكلفند، اگرچه مثل خواهر و مادر با او محرم باشند. و همچنين از ديوانه در صورتىكه درك كند و بچههاى مميز كه خوب و بد را مىفهمند بپوشاند، ولى زن و شوهر و كسانيكه در حكم آنها هستند مثل كنيز و مالكش لازم نيست عورت خود را از يكديگر بپوشانند.
مسأله 61- لازم نيست با چيز مخصوصى عورت خودرا بپوشاند، و اگر مثلاً با دست هم آنرا بپوشاند كافى است.
مسأله 62- موقع تخلى بايد طرف جلوى بدن يعنى شكم و سينه رو بقبله و پشت به قبله نباشد. و اگر موقع تخلى طرف جلوى بدن كسى رو بقبله يا پشت بقبله باشد و عورت خود را از قبله بگرداند كفايت نمىكند. واگر جلو بدن او رو بقبله يا پشت بقبله نباشد واجب است كه عورت را رو بقبله يا پشت بقبله ننمايد.
مسأله 63- در موقع تطهير مخرج بول و غائط رو به قبله و پشت به قبله بودن اشكالى ندارد ولى اگر در موقع استبراء بول از مخرج بيرون آيد در اين حال رو به قبله و پشت به قبله بودن حرام است.
مسأله 64- اگر براى آنكه نامحرم او را نبيند مجبور شود رو بقبله يا پشت به قبله بنشيند، بايد رو به قبله يا پشت به قبله بنشيند و نيز اگر از راه ديگر ناچار باشد كه رو بقبله يا پشت بقبله بنشيند مانعى ندارد، گرچه پشت به قبله بودن بهتر است.
مسأله 65- واجب آن است كه بچه را در وقت تخلى رو بقبله يا پشت به قبله ننشانند. ولى اگر خود بچه بنشيند جلوگيرى از او واجب نيست.
مسأله 66- در چهار جا تخلى حرام است: اوّل ـ در كوچههاى بنبست در صورتىكه صاحبانش اجازه نداده باشند. دوم ـ در ملك كسى كه اجازه تخلى نداده است. سوم ـ در جائيكه براى عده مخصوصى وقف شده است مثل بعضى از مدرسههاى طلاب علوم دينى. چهارم ـ روى قبور مؤمنين در صورتىكه بىاحترامى به آنان باشد.
مسأله 67- در سه صورت مخرج غائط فقط با آب پاك مىشود: اوّل ـ آنكه با غائط نجاست ديگرى مثل خون بيرون آمده باشد. دوم ـ آنكه نجاستى از خارج به مخرج غائط رسيده باشد. سوم ـ آنكه اطراف مخرج بيشتر از مقدار معمول آلوده شده باشد. و در غير اين سه صورت مىتوان مخرج را با آب شست و يا بدستورى كه بعدا گفته مىشود با پارچه و سنگ و مانند اينها پاك كرد، اگرچه شستن با آب بهتر است.
مسأله 68- مخرج بول با غير آب پاك نمىشود و بايد دو مرتبه شسته بشود و بهتر آنست كه سه مرتبه شسته بشود و فرقى بين مرد و زن و خنثى نيست و همچنين بين مجراى طبيعى وغير مجراى طبيعى فرقى نيست. و با برف و يخ پاك نمىشود.
مسأله 69- اگر مخرج غائط را با آب بشويند، بايد چيزى از غائط در آن نماند ولى باقى ماندن رنگ و بوى آن مانعى ندارد. و اگر در دفعه اول طورى شسته شود كه ذرهاى از غائط در آن نماند، دوباره شستن لازم نيست.
مسأله 70- باسنگ و كلوخ و پارچه و مانند اينها اگر خشك و پاك باشند مىشود مخرج غائط را تطهير كرد. و چنانچه رطوبت كمى داشته باشد كه به مخرج نرسد اشكال ندارد.
مسأله 71- لازم نيست با سه سنگ يا سه پارچه مخرج را پاك كنند بلكه با اطراف يك سنگ بزرگ سه طرفه يا يك پارچه بزرگ كه قسمت شود هم كافى است و اگر با سهبار برطرف نشود بايد بقدرى اضافهنمايند تا مخرج كاملاً پاكيزه شود ولى باقى ماندن ذرههاى كوچكى كه ديده نمىشود اشكال ندارد.
مسأله 72- پاك كردن مخرج غائط با چيزهائيكه احترام آنها لازم است مانند كاغذى كه اسم خدا و پيغمبران بر آن نوشته شده و همچنين استخوان و سرگين حرام است گرچه محل با چيزهاى محترم پاك مىشود ولى با استخوان و سرگين پاك نمىشود.
مسأله 73- اگر شك كند كه مخرج را تطهير كرده يا نه، اگرچه هميشه بعد از بول يا غائط فورا تطهير مىكرده، بايد خود را تطهير نمايد.
مسأله 74- اگر بعد از نماز شك كند كه قبل از نماز مخرج را تطهير كرده يا نه نمازى كه خوانده صحيح است ولى براى نمازهاى بعد بايد تطهير كند.
استبراء
مسأله 75- استبراء عملى مستحبى است كه مردها بعد از بيرون آمدن بول انجام مىدهند، براى آنكه يقين كنند بول در مجرا نمانده است و كيفيت آن چنين است كهبعد از قطع شدن بول اگر مخرج غائط نجس شده، اول آنرا تطهيركنند، بعد سه دفعه با انگشت ميانه دست چپ از مخرج غائط تا بيخ آلت بكشند و بعد انگشت شست را روى آلت و انگشت پهلوى شست را زير آن بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بكشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
مسأله 76- آبىكه گاهى بعد از ملاعبه و بازى كردن با زن از انسان خارج مىشود و به آن «مذى» مىگويند پاك است. ونيز آبيكه گاهى بعد از منى بيرون مىآيد و به آن «وذى» گفته مىشود. و آبىكه گاهى بعد از بول بيرون مىآيد و به آن «ودى» مىگويند اگر بول به آن نرسيده باشد پاك است. و اگر انسان بعد از بول استبراء كند و بعد آبى از او خارج شود، شك كند كه بول است يا يكى از اين سه آب پاك مىباشد.
مسأله 77- اگر مردى شك كند كه استبراء كرده يا نه و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، نجس مىباشد. وچنانچه وضو گرفته باشد باطل مىشود. ولى اگر شك كند استبرائى كه كرده درست بوده يا نه، و رطوبتى از او بيرون آيد كه نداند پاك است يا نه، پاك مىباشد و وضو را هم باطل نمىكند.
مسأله 78- كسى كه استبراء نكرده اگر بواسطه آنكه مدتى از بول كردن او گذشته، يقين كند بول در مجرا نمانده است و رطوبتى ببيند و شك كند كه پاك است يا نه، آن رطوبت پاك مىباشد و وضو را هم باطل نمىكند.
مسأله 79- اگر انسان بعد از بول استبراء كند و وضوء بگيرد، چنانچه بعد از وضو رطوبتى ببيند و بداند يا بول است يا منى، واجب است احتياطا غسل كند و وضوء هم بگيرد ولى اگر وضو نگرفته باشد فقط گرفتن وضوء كافيست. و اگر استبراء نكرده باشد فقط وضوء كافيست و غسل لازم نيست.
مسأله 80- براى زن استبراء از بول نيست و اگر رطوبتى ببيند و شك كند كه بول است يا نه پاك مىباشد و وضوء و غسل او را هم باطل نمىكند.
مستحبات و مكروهات تخلى
مسأله 81- مستحب است در موقع تخلى جائى بنشنيد كه كسى او را نبيند. و موقع وارد شدن بجاى تخلى اول پاى چپ، و موقع بيرون آمدن، اول پاى راست را بگذارد. و همچنين مستحب است در حال تخلى سر را بپوشاند و سنگينى بدن را بر پاى چپ بيندازد.
مسأله 82- نشستن روبروى خورشيد و ماه در موقع تخلى مكروه است. ولى اگر عورت خود را بوسيلهاى بپوشاند مكروه نيست. ونيز در موقع تخلى نشستن رو بروى باد و در جاده و خيابان و كوچه و در خانه و زير درختى كه ميوه مىدهد، و چيز خوردن و توقف زياد و تطهير كردن با دست راست مكروه مىباشد. و همچنين است حرف زدن در حال تخلى، ولى اگر ناچار باشد يا ذكر خدا بگويد اشكال ندارد.
مسأله 83- ايستاده بول كردن و بول كردن در زمين سخت و سوراخ جانوران و در آب، خصوصا آب ايستاده مكروه است.
مسأله 84- خوددارى كردن از بول و غائط مكروه است. و اگر براى بدن ضرر داشته باشد حرام است.
مسأله 85- مستحب است انسان قبل از نماز و خواب و جماع و بعد از بيرون آمدن منى بول كند.
نجاسات
مسأله 86- نجاسات يازده چيز است:
اوّل ـ بول
دوّم ـ غائط
سوّم ـ منى
چهارم ـ مردار
پنجم ـ خون
ششم و هفتم ـ سگ و خوك
هشتم ـ كافر غير كتابى
نهم ـ شراب
دهم ـ فقاع
يازدهم ـ عرق شتر نجاستخوار
1 و 2 ـ بول و غائط
مسأله 87- بول و غائط انسان و هر حيوان حرام گوشتى كه خون جهنده دارد يعنى اگر رگ آنرا ببرند، خون از آن جستن مىكند، نجس است. وبول و غائط حيوان حرامگوشتى كه خون آن جستن نمىكند مثل ماهى حرامگوشت وهمچنين فضله حشرات مانند پشه و مگس كه گوشت ندارند پاك است.
مسأله 88- بول و فضله پرندگان حرام گوشت نجس است مثل خفاش.
مسأله 89- بول و غائط حيوان نجاستخوار نجس است و همچنين است بول و غائط گوسفندى كه شير خوك خورده ـ به تفصيلى كه خواهد آمد ـ يا حيوانى كه انسان با آن نزديكى نموده است.
3 ـ منى
مسأله 90- منى انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است.
4 ـ مردار
مسأله 91- مردار هر حيوانى كه خون جهنده دارد نجس است چه خودش مرده باشد يا بغير دستورى كه در شرع معين شده آن را كشته باشند. و ماهى چون خون جهنده ندارد اگرچه در آب بميرد پاك است.
مسأله 92- چيزهائى از مردار مثل پشم و مو و كرك و استخوان و دندان وشاخ و ناخن و پر و منقار كه روح ندارند پاك است.
مسأله 93- اگر از بدن انسان يا حيوانى كه خون جهنده دارد در حالىكه زنده است گوشت يا چيز ديگرى را كه روح دارد جدا كنند نجس است.
مسأله 94- اگر پوستهاى مختصر لب و جاهاى ديگر بدن را بكنند پاك است.
مسأله 95- تخممرغ كه از شكم مرغ مرده بيرون مىآيد اگر پوست روى آن سفت شده باشد پاك است ولى ظاهر آن را بايد آب كشيد.
مسأله 96- اگر بره و بزغاله پيش از آنكه علفخوار شوند بميرند، پنير مايهاى كه در شيردان آنها مىباشد پاك است ولى ظاهر آنرا بايد آب كشيد.
مسأله 97- دواجات روان و عطر و روغن و واكس و صابون كه از خارجه مىآورند اگر انسان يقين به نجاست آنها نداشته باشد پاك است.
مسأله 98- گوشت و پيه و چرمى كه احتمال آن برود كه از حيوانى است كه به دستور شرع كشته شده پاك است ولى اگر از دست كافر گرفته شود نجس است. خوردن آن گوشت و پيه حرام است، و نماز در آن چرم جايز نيست. و اما آنچه از بازار مسلمانها گرچه مجهولالحال باشد بشرط اينكه كافر نباشد يا از مسلمانى گرفته شود و معلوم نباشد كه از كافر گرفته شده، يا اينكه احتمال آن برود كه تحقيق كرده اگرچه از كافر گرفته باشد نماز خواندن در آن چرم و خوردن آن گوشت و پيه نيز جايز است.
5 ـ خون
مسأله 99- خون انسان و هر حيوانى كه خون جهنده دارد يعنى حيوانىكه اگر رگ آنرا ببرند خون از آن جستن مىكند نجس است. پس خون حيوانى كه مانند ماهى و پشه خون جهنده ندارد پاك مىباشد.
مسأله 100- اگر حيوان حلال گوشت را به دستورى كه در شرع معين شده بكشند و خون آن به مقدار معمول بيرون آيد خونى كه در بدنش مىماند پاك است ولى اگر بعلت نفس كشيدن يا بواسطه اينكه سر حيوان در جاى بلند بوده خون ببدن حيوان برگردد، آن خون نجس است.
مسأله 101- از تخممرغى كه ذرهاى خون در آنست بايد اجتناب كرد، ولى اگر خون مثلاً در زرده باشد تا پوست نازك روى آن پاره نشده سفيده پاك است.
مسأله 102- خونى كه گاهى موقع دوشيدن شير ديده مىشود نجس است،
و شير را نجس مىكند.
مسأله 103- اگر خونى كه از لاى دندانها مىآيد، بواسطه مخلوط شدن با آب دهان از بين برود اجتناب از آب دهان لازم نيست و خوردن آن جايز است.
مسأله 104- خونى كه بواسطه كوبيده شدن، زير ناخن يا زير پوست مىميرد اگر طورى شود كه ديگر به آن خون نگويند پاك است و اگر به آن خون بگويند نجس است، و در اين صورت چنانچه ناخن يا پوست سوراخ شود اگر بيرون آوردن خون و تطهير محل جهت وضو يا غسل مشقت زياد دارد بايد تيمم نمايد. اگر محتمل است كه آن كوبيدگى گوشت باشد كه مثل خون نمايان شده است كه اگر چنين باشد پاك است همچنانكه غالباً چنين است.
مسأله 105- اگر انسان نداند كه خون زير پوست مرده يا گوشت بواسطه كوبيده شدن به آن حالت درآمده، پاك است.
مسأله 106- اگر موقع جوشيدن غذا ذرهاى خون در آن بيفتد، تمام غذا و ظرف آن نجس مىشود. و جوشيدن و حرارت و آتش پاك كننده نيست.
مسأله 107- زردابهاى كه در حال بهبودى زخم در اطراف آن پيدا مىشود اگر معلوم نباشد كه با خون مخلوط است، پاك مىباشد.
6 و 7 ـ سگ و خوك
مسأله 108- سگ و خوكى كه در خشكى زندگى مىكنند حتى مو و استخوان و پنجه و ناخن و رطوبتهاى آنها نجس است، ولى سگ و خوك دريائى پاك است.
8 ـ كافر
مسأله 109- كافر يعنى كسىكه منكر خدا يا رسالت مطلق پيغمبران يا معاد است يا شاك در خدا و رسول خدا است، يا براى خدا شريك قرار مىدهد يا در وحدانيت خدا شك دارد يا منكر يكى از ضروريات دين باشد در صورتيكه ملتفت به ضرورى بودن آن باشد و به انكار رسالت منجر بشود نجس است، و همچنين است غلات يعنى آنهائيكه يكى از ائمه عليهمالسلام را خدا خوانده يا بگويند خدا در او حلول كرده است. و خوارج و نواصب يعنى آنهائىكه بر ائمه عليهمالسلام خروج يا اظهار دشمنى مىنمايند، نجساند. و همچنين است مرتد به هر دو قسم آن. و اما اهل كتاب يعنى يهود و نصارىو مجوس كه پيغمبرىحضرتخاتمالانبياء صلىاللهعليهوآله را قبول ندارنداولى اجتناباز آنها است.
مسأله 110- تمام بدن كافر حتى مو و ناخن و رطوبتهاى او نجس است.
مسأله 111- اگر پدر و مادر بچه نابالغ كافر باشند آن بچه هم نجس است مگر در صورتيكه مميز و مظهر اسلام باشد. و اگر يكى از آنها مسلمان باشد بچه پاك است. گرچه از زنا متولد شده باشد.
مسأله 112- كسى كه معلوم نيست مسلمان است يا نه، پاك مىباشد، ولى احكام ديگر مسلمانان را ندارد، مثلاً نمىتواند زن مسلمان بگيرد و بايد در قبرستان مسلمانان دفن نشود. مسأله 113- شخصى كه بيكى از دوازده امام عليهمالسلام از روى دشمنى دشنام دهد نجس است.
9 ـ شراب
مسأله 114- شراب و نبيذى كه مسكر است نجس است و همچنين هر چيزى كه انسان را مست مىكند بخودى خود روان باشد گرچه جامد بشود نجس است. و اگر مثل بنگ و حشيش روان نباشد پاك است اگرچه چيزى در آن بريزند كه روان شود.
مسأله 115- الكل صنعتى كه براى رنگ كردن در و پنجره و ميز و صندلى و مانند اينها بكار مىبرند تمام اقسامش پاك مىباشد.
مسأله 116- اگر انگور و آب بخودى خود يا بواسطه پختن جوش بيايد پاك است ولى خوردن آن حرام مىباشد.
مسأله 117- خرما و مويز و كشمش و آب آنها اگرچه جوش بيايند پاك و خوردن آنها حلال است.
10 ـ فقاع
مسأله 118- فقاع كه از جو گرفته مىشود و به آن آبجو مىگويند نجس است. و غير فقاع مانند آبى كه بدستور پزشك از جو مىگيرند و به آن ماءالشعير مىگويند پاك مىباشد.
مسأله 119- عرق جنب از حرام پاك است ولى با آن نمىتوان نماز خواند، و نزديكى با زن خود در حال حيض حكم جنابت از حرام را دارد.
مسأله 120- اگر انسان در اوقاتى كه نزديكى با زن حرام است مثلاً در روز ماه رمضان با زن خود نزديكى كند عرق او حكم عرق جنب از حرام را دارد، يعنى پاك است ولى مانع از نماز مىباشد.
مسأله 121- اگر جنب از حرام عوض غسل تيمم نمايد و بعد از تيمم عرق كند حكم آن عرق حكم عرق قبل از تيمم است ولى اگر متمكن از غسل نباشد و تيمم كند ديگر مانع در نماز نيست مگر اينكه متمكن بشود.
مسأله 122- اگر كسى از حرام جنب شود و بعد با حلال خود نزديكى كند يا بالعكس عرق او حكم عرق جنب از حرام را دارد و مانع از نماز مىباشد.
11 ـ عرق شتر نجاستخوار
مسأله 123- عرق شتر نجاستخوار نجس است و عرق حيوانات ديگرى كه به خوردن نجاست عادت كردهاند پاك است ولى نماز با هيچكدام جايز نيست.
راه ثابت شدن نجاست
مسأله 124- نجاست هر چيزى از سه راه ثابت مىشود:
اوّل ـ آنكه خود انسان يقين كند كه آن چيز نجس است، و اگر گمان داشته باشد چيزى نجس است لازم نيست از آن اجتناب نمايد. بنابراين غذا خوردن در قهوهخانه و ميهمانخانههائى كه مردمان لاابالى و كسانى كه پاكى و نجسى را مراعات نمىكنند در آنها غذا مىخورند اگر انسان اطمينان نداشته باشد غذائى را كه براى او آوردهاند نجس است اشكال ندارد.
دوم ـ آنكه كسىكه چيزى دراختيار او است بگويد آن چيزنجس است،مثلاً همسر يا نوكر يا كلفت انسان نسبت بهظرف يا چيزىكه در اختيار او است بگويد نجس مىباشد.
سوم ـ آنكهدو مردعادل بگويندچيزى نجس استبلكهاگر يك نفر عادل يا شخصى كه ثقه باشد وگفته او موجب وثوق باشدبگويد چيزى نجس است بايد از آن اجتناب كرد.
مسأله 125- اگر بواسطه ندانستن مسأله، نجاست و طهارت چيزى را نداند مثلاً نداند كه خون پاك است يا نه، بايد مسأله را بپرسد و تا زمانىكه سؤال نكرده بايداحتياط كند. و اگر با اين كه مسأله را مىداند در چيزى شك كند كه پاك است يا نه، مثلاً شك كند كه آن چيز خون است يا نه، يا بداند خون است و نداند خون پشه است يا خون انسان پاك است و پرسيدن لازم نيست.
مسأله 126- چيز نجسى كه شك دارد پاك شده يا نه، نجس است. و چيز پاك را اگر شك كند نجس شده يا نه، پاك است. و اگر هم بتواند نجس يا پاك بودن آنرا بفهمد لازم نيست وارسى كند.
مسأله 127- اگر بداند يكى از دو ظرف يا دو لباسى كه هر دو در اختيار او است نجس شده و نداند كدام است بايد از هر دو اجتناب كند، ولى اگر مثلاً مىداند كه لباس خودش نجس شده يا لباسى كه از اختيار او خارج است، لازم نيست از لباس خودش اجتناب نمايد.
چيز پاك چگونه نجس مىشود
مسأله 128- اگر چيز پاك به چيز نجس برسد و هر دو يا يكى از آنها بطورىتر باشد كه ترى يكى به ديگرى برسد، چيز پاك نيز نجس مىشود، و همچنين اگر به چيز سومى با همان رطوبت برسد نجسش مىكند، و متنجس بطور مطلق متنجس است ولى جميع احكام نجس بر آن بار نمىشود. (مثال) در صورتى كه دست راست به بول متنجس شود، آنگاه آن دست با رطوبت با دست چپ ملاقات كند اين ملاقات موجب نجاست دست چپ خواهد شد ولى لازم نيست دوبار شسته شود بلكه يكبار كافى است گرچه دست راست بايد دوبار شسته شود و همچنين اگر دست چپ بعد از خشكيدن باآب قليل ملاقات كند آب نيز نجس مىشود و همچنين اگر آن آب قليل با چيز ديگرى ملاقات كند آن چيز نجس مىشود. و اگرترى بقدرى كم باشد كه بديگرى نرسد، چيزى كه پاك بوده نجس نمىشود، اگرچه بعين نجس برسد.
مسأله 129- اگر چيز پاكى به چيز نجس برسد و انسان شك كند كه هر دو يا يكى از آنهاتر بوده يا نه، آن چيز پاك نجس نمىشود.
مسأله 130- دو چيزى كه انسان نمىداند كدام پاك و كدام نجس است، اگر چيز پاكى با رطوبت بعداً به يكى از آنها برسد نجس نمىشود.
مسأله 131- زمين و پارچه و مانند اينها اگر رطوبت داشته باشد هر قسمتى كه نجاست به آن برسد نجس مىشود، و جاهاى ديگر آن پاك است. و همچنين است خيار و خربزه و مانند اينها.
مسأله 132- هرگاه شيره و روغن و مانند اينها طورى باشد كه اگر مقدارى از آن را بردارند جاى آن خالى نمىماند، همينكه يك نقطه از آن نجس شد، تمام آن نجس مىشود ولى اگر طورى باشد كه جاى آن در موقع برداشتن خالى بماند اگرچه بعد پر شود فقط جائى كه نجاست به آن رسيده نجس مىباشد. پس اگر فضله موش در آن بيفتد جائى كه فضله افتاده نجس و بقيه پاك است.
مسأله 133- اگر مگس يا حيوانى مانند آن روى چيز نجسى كه تر است بنشيند، و بعد روى چيز پاكى كه آنهم تر است بنشيند، چنانچه انسان بداند نجاست همراه آن حيوان بوده چيز پاك نجس مىشود و اگر نداند پاك است.
مسأله 134- اگر جائى از بدن كه عرق دارد نجس شود و عرق از آنجا بجاى ديگر برود، هرجاكه عرق به آن برسد نجس مىشود، و اگر عرق بجاى ديگر نرود جاهاى ديگر بدن پاك است.
مسأله 135- اخلاطى كه از بينى يا گلو مىآيد اگر خون داشته باشد جائى كه خون دارد نجس و بقيه آن پاك است. پس اگر به بيرون دهان يا بينى برسد مقدارى راكه انسان يقين دارد جاى نجس اخلاط به آن رسيده نجس است. و محلى را كه شك دارد جاى نجس بآن رسيده يا نه پاك است.
مسأله 136- اگر آفتابهاى را كه ته آن سوراخ است روى زمين نجس بگذارند چنانچه از جريان بيفتد و آب زير آن جمع گردد كه با آب آفتابه يكى حساب شود آب آفتابه نجس مىشود. ولى اگر آب آفتابه جريان داشته باشد نجس نمىشود.
مسأله 137- اگر چيزى داخل بدن شود و به نجاست برسد، در صورتىكه بعد از بيرون آمدن آلوده به نجاست نباشد پاك است. پس اگر اسباب اماله يا آب آن در مخرج غائط وارد شود يا سوزن و چاقو و مانند آن در بدن فرو رود و بعد از بيرون آمدن بنجاست آلوده نباشد نجس نيست. و همچنين است آب دهان و بينى اگر در داخل بخون برسد و بعد از بيرون آمدن بخون آلوده نباشد.
احكام نجاسات
مسأله 138- نجس كردن خط و ورق قرآن در صورتىكه مستلزم هتك باشد بىاشكال حرام است، و اگر نجس شود بايد فوراً آنرا آب بكشند.
مسأله 139- اگر جلد قرآن نجس شود در صورتىكه بىاحترامى به قرآن باشد بايد آنرا آب بكشند.
مسأله 140- گذاشتن قرآن روى عين نجسى كه خشك است حرام است، و برداشتن آن واجب است.
مسأله 141- نوشتن قرآن با مركب نجس اگرچه يك حرف آن باشد حكم نجس كردن آنرا دارد و اگر نوشته شود بايد آنرا بوسيله آب و يا تراشيدن آن از بين ببرند.
مسأله 142- دادن قرآن به كافر جايز نيست و گرفتن از او واجب است مگر آنكه عنوان تبليغ و ارشاد بر آن صدق كند در اين صورت جايز است بلكه گاهى واجب مىشود.
مسأله 143- اگر ورق قرآن يا چيزى كه احترام آن لازم است مثل كاغذى كه اسم خدايا پيامبر يا امام بر آن نوشته شده، در مستراح بيفتد، بيرون آوردن و آب كشيدن آن اگرچه خرج داشته باشد واجب است. و اگر بيرون آوردن آن ممكن نباشد بايد به آن مستراح نروند تا يقين كنند آن ورق پوسيده است. نيز اگر تربت در مستراح بيفتد و بيرون آوردن آن ممكن نباشد بايد تا وقتى كه يقين نكردهاند كه به كلى از بين رفته به آن مستراح نروند.
مسأله 144- خوردن و آشاميدن چيز نجس و متنجس حرام است. همچنين است خوراندن آن به ديگرى و نيز خوراندن متنجس به طفل يا ديوانه جايز نيست. ولى اگر خود طفل يا ديوانه متنجس را بخورد يا با دست نجس غذا را نجس كند و بخورد، جلوگيرى از او لازم نيست.
مسأله 145- فروختن و عاريه دادن چيز نجسى كه قابل پاك شدن است اشكال ندارد حتى در صورتىكه طرف در معرض خوردن و آشاميدن آن باشد مگر با آن، قصد خوراندن آنرا بطرف داشته باشد.
مسأله 146- اگر انسان ببيند كسى چيز نجسى را مىخورد يا با لباس نجس نماز مىخواند لازم نيست به او بگويد.
مسأله 147- اگر جائى از خانه يا فرش كسى نجس باشد و ببيند بدن يا لباس يا چيز ديگر كسانى كه وارد خانه او مىشوند با رطوبت بجاى نجس رسيده است و در معرض اين باشدكه نجاست به مأكول و مشروب سرايت كند بايد به آنان بگويد.
مسأله 148- اگر صاحبخانه در بين غذا خوردن بفهمد غذا نجس است بايد به مهمانها بگويد. اما اگر يكى از ميهمانها بفهمد لازم نيست به ديگران خبر دهد. ولى چنانچه طورى با آنان معاشرت دارد كه ممكن است بواسطه نجس بودن آنان خود او مبتلا به أكل و شرب نجس شود، بايد بعد از غذا به آنان بگويد.
مسأله 149- اگر چيزى را كه عاريه كرده نجس شود، چنانچه صاحبش آن چيز را در خوردن و آشاميدن استعمال مىكند واجب است نجس شدن آن را به او بگويد. و اما مثل لباس، نجس شدن آن را لازم نيست بگويد. اگرچه بداند صاحبش با آن نماز مىخواند زيرا كه پاك بودن لباس در نماز شرط واقعى نيست.
مسأله 150- اگر بچه بگويد چيزى نجس است يا چيزى را آب كشيده، نمىشود حرف او را قبول كرد. ولى بچهاى كه تكليفش نزديك است اگر بگويد چيزى را آب كشيدم در صورتىكه آن چيز در تصرف او باشد يا آن بچه مورد اطمينان باشد حرف او قبول مىشود. و همچنين اگر بگويد چيزى نجس است.
مطهرات
مسأله 151- دوازده چيز نجاست را پاك مىكند، و آنها را مطهرات گويند: آب ـ زمين ـ آفتاب ـ استحاله ـ انقلاب ـ انتقال ـ اسلام ـ تبعيت ـ برطرف شدن عين نجاست ـ استبراء حيوان نجاستخوار - غائب شدن مسلمان ـ خارج شدن خون متعارف از ذبيحة. و احكام اينها بطور تفصيل در مسائل آينده گفته مىشود.
اول ـ آب
مسأله 152- آب با چهار شرط چيز نجس را پاك مىكند:
اول ـ آنكه مطلق باشد، پس آب مضاف مانند گلاب و عرق بيد چيز نجس را پاك نمىكند.
دوم ـ آنكه پاك باشد.
سوم ـ آنكه وقتى چيز نجس را مىشويند آب مضاف نشود، و در شستن كه بعد از آن شستن ديگر لازم نيست بايد بو يا رنگ يا مزه نجاست هم نگيرد، و در غير آن شستن تغيير ضرر ندارد. مثلاً چيزى را با آب قليل بشويد و دو دفعه شستن در او لازم باشد، در دفعه اول اگر چه تغيير كند، و در دفعه دوم به آبى تطهير كند كه تغيير نكند پاك مىشود.
چهارم ـ آنكه بعد از آب كشيدن چيز نجس عين نجاست در آن نباشد. و پاك شدن چيز نجس به آب قليل يعنى آب كمتر از كر شرطهاى ديگرى هم دارد كه بعداً گفته مىشود.
مسأله 153- ظرف نجس را با آب قليل بايد سه مرتبه شست، و در كر و جارى يك مرتبه كافى است. ولى ظرفى را كه سگ از آن آب يا چيز روان ديگر خورده بايد اول با خاك پاك با ريختن مقدارى آب پاك خاك مالى كرد و بعد يكمرتبه در كر يا جارى يا دو مرتبه با آب قليل شست. و همچنين ظرفى را كه سگ ليسيده بايد پيش از شستن خاك مالى كرد و اگر آب دهان سگ در ظرفى بريزد خاك مالى لازم نيست.
مسأله 154- اگر دهانه ظرفى كه سگ دهن زده، تنگ باشد بايد خاك را در آن بريزند و مقدارى آب ريخته باشدت حركت دهند تا خاك به همه آن ظرف برسد. و بعد به ترتيبى كه ذكر شد بشويند، و اگر امكان اين كار نباشد ظرف هميشه نجس باقى خواهد ماند گرچه آن را در آب كر بگذارند.
مسأله 155- ظرفى را كه خوك بليسد يا از آن چيز روانى بخورد يا اينكه در او موش صحرائى مرده باشد بايد هفت مرتبه با آب قليل شست و لازم نيست آن را خاك مالى نمايند.
مسأله 156- ظرفى را كه به شراب نجس شده بايد سه مرتبه بشويند و مستحب آن است كه هفت مرتبه بشويند.
مسأله 157- كوزهاى كه از گل نجس ساخته شده و يا آب نجس در آن فرو رفته اگر در آب كر يا جارى بگذارند به هر جاى آن كه آب برسد پاك مىشود بلكه ظاهر آن را مى شود با آب قليل پاك نمود. و اگر بخواهند باطن آن هم پاك شود، بايد بقدرى در آب كر يا جارى بماند كه آب به تمام آن فرو رود. واگر ظرف رطوبتى داشته باشد كه از رسيدن آب به باطن آن مانع باشد بايد خشكش نمايند، و بعدا در آب كر يا جارى بگذارند.
مسأله 158- ظرف نجس را با آب قليل دو قسم مىشود آب كشيد يكى آنكه سه مرتبه پر كنند و خالى كنند ديگر آنكه سه دفعه قدرى آب در آن بريزند و در هر دفعه آب را طورى در آن بگردانند كه بجاهاى نجس آن برسد و بيرون بريزند.
مسأله 159- اگر ظرف بزرگى مثل پاتيل و خمره نجس شود، چنانچه سه مرتبه آنرا از آب قليل پر كنند و خالى كنند پاك مىشود. و همچنين است اگر سه مرتبه از بالا آب در آن بريزند بطوريكه تمام اطراف آن را بگيرد و در هر دفعه آبى كه ته آن جمع مىشود بيرون آورند و واجب نيست كه در مرتبه دوم و سوم ظرفى را كه با آن آبها را بيرون مىآورند آب بكشند.
مسأله 160- اگر مس نجس و مانند آن را ذوب كنند و آب بكشند ظاهرش پاك مىشود.
مسأله 161- تنورى كه به بول نجس شده است اگر دو مرتبه از بالا آب در آن بريزند بطورىكه تمام اطراف آنرا فرا بگيرد پاك مىشود. و در غير بول اگر با برطرف شدن نجاست يك مرتبه بدستورى كه گفته شد آب در آن بريزند كافى است. و بهتر است كه گودالى ته آن بكنند تا آبها در آن جمع شود و بيرون بياورند بعد آن گودال را با خاك پاك پر كنند.
مسأله 162- اگر چيز نجس را يك مرتبه در آب كر يا جارى فرو برند كه آب به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك مىشود. و در فرش و لباس و مانند اينها بعد از زوال عين نجاست فشار يا مانند آن از ماليدن پا يا لگد كردن لازم نيست ولى اگر با آب قليل شسته شود لازم است. و فرقى بين بول و غير آن نيست. بله در صورتى كه عين بول در آن فرش و مانند آن نفوذ كرده باشد و باقى مانده باشد بايد آن را خشك نمود بنحوى كه بول در آن نباشد و بمجرد اتصال به كر و نفوذ آب كر در آن پاك مىشود.
مسأله 163- اگر بخواهند چيزى را كه به بول نجس شده با آب قليل آب بكشند، چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود، در صورتى كه بول در آن چيز نمانده باشد، يكمرتبه ديگر كه آب روى آن بريزند پاك مىشود، ولى در لباس و فرش و مانند اينها بايد بعد از هر دفعه فشار دهند تا غساله آن بيرون آيد. و غساله آبى است كه معمولاً در وقت شستن و بعد از آن چيزى كه شسته مىشود خودبخود يا با فشار مىريزد.
مسأله 164- اگر چيزى به بول پسر شيرخوارى كه غذاخور نشده گرچه بيش از دو سال باشد نجس شود چنانچه يك مرتبه آب روى آن بريزند كه به تمام جاهاى نجس آن برسد پاك مىشود. و در لباس و فرش و مانند اينها فشار لازم نيست.
مسأله 165- اگر چيزى بغير بول نجس شود چنانچه با برطرف كردن نجاست، يكمرتبه آب روى آن بريزند و از آن جدا شود پاك مىگردد، ولى لباس و مانند آنرا بايد فشاردهند تا غساله آن بيرون آيد و خارج شدن تمام آب آن لازم نيست.
مسأله 166- اگر حصير نجس را كه با نخ بافته شده بخواهند آب بكشند چنانچه آب روى آن ريخته شود پاك مىشود و فشار لازم نيست.
مسأله 167- اگر ظاهر گندم و برنج و صابون و مانند اينها نجس شود بفرو بردن در كر و جارى پاك مىگردد و اگر باطن آنها نجس شود، برنج و گندم را در يك پارچه گذاشته و در آب كر فرو برده تا اينكه علم پيدا كند به مقدارى كه آب نجس در آنها فرو رفته آب كر در آن نفوذ نموده پاك مىشود. ولى صابون و گل چنانچه آب به آن برسد ظاهرش پاك مىشود و نجاست باطن آن ضررى نمىرساند.
مسأله 168- اگر انسان شك كند كه آب نجس به باطن صابون رسيده يا نه، باطن آن پاك است.
مسأله 169- اگرظاهر برنجوگوشت يا چيزى ماننداينهانجس شده باشد چنانچه آنرا در كاسه و مانند آن بگذارند و يكمرتبه آب روى آن بريزند و خالى كنند پاك مىشود. و آن ظرف هم پاك مىگردد، ولى اگر بخواهند لباس يا چيزى را كه فشار لازم دارد در ظرفى بگذارند مثل طشت و آب بكشند بايد در هر مرتبهاى كه آب روى آن مىريزند آنرا فشاردهند وظرف را كج كنندتا غسالهاىكه درآن جمع شدهبيرون بريزند.
مسأله 170- لباس نجسى را كه به نيل و مانند آن رنگ شده اگر در آب كر يا جارى فرو برند و آب پيش از آنكه بواسطه رنگ پارچه مضاف شود به تمام آن برسد آن لباس پاك مىشود، گرچه موقع فشاردادن، آب مضاف يا رنگين از آن بيرون آيد.
مسأله 171- اگرلباسى رادر كر يا جارى آب بكشند وبعد مثلاً لجنآب در آن ببينند، چنانچه احتمال ندهند كه جلوگيرى از رسيدن آن آب كرده آن لباس پاك است.
مسأله 172- اگربعد از آب كشيدن لباس ومانند آن، خوردهگل يا اشنان در آن ديده شود در صورتيكه علم پيدا كند كه آب به تمام لباس رسيده است پاك است ولى اگر آب نجس بباطن گل يا اشنان رسيده باشد ظاهر گل و اشنان پاك و باطن آنها نجس است.
مسأله 173- هر چيز نجس، تا عين نجاست را از آن برطرف نكنند پاك نمىشود، ولى اگر بو يا رنگ نجاست در آن مانده باشد اشكال ندارد. پس اگر خون را از لباس بر طرف كنند و لباس را آب بكشند و رنگ خون در آن بماند پاك مىباشد، اما چنانچه بواسطه بو يا رنگ يقين كنند يا احتمال دهند كه ذرههاى نجاست در آن چيز مانده، نجس است.
مسأله 174- اگر نجاست بدن را در آب كر يا جارى بر طرف كنند بدن پاك مىشود و بيرون آمدن و دو مرتبه در آب فرورفتن لازم نيست.
مسأله 175- غذاى نجسى كه لاى دندانها مانده، اگر آب در دهان بگردانند و به تمام غذاى نجس برسد پاك مىشود.
مسأله 176- اگر موى سر و صورت را با آب قليل آب بكشند، لازم نيست فشار دهند كه غساله آن جدا شود. ولى اگر مو زياد باشد فشار لازم است.
مسأله 177- اگر جائى از بدن يا لباس را با آب قليل آب بكشند، اطراف آنجا كه متصل به آنست و معمولاً موقع آب كشيدن آب به آنها سرايت مىكند، با پاك شدن جاى نجس پاك مىشود. به اين معنى كه آب كشيدن اطراف مستقلاً لازم نيست بلكه اطراف و محل نجس به آب كشيدن با هم پاك مىشوند همچنين است اگر چيز پاكى را پهلوى چيز نجس بگذارندو روى هر دو آب بريزند. پس اگر براى آب كشيدن يك انگشت نجس، روى همه انگشتها آب بريزند و آب نجس به همه آنها برسد، بعد از پاك شدن انگشت نجس تمام انگشتها پاك مىشود.
مسأله 178- گوشت و دنبهاى كه نجس شده، مثل چيزهاى ديگر آب كشيده مىشود. و همچنين است اگر بدن يا لباسى، چربى كمى داشته باشد كه از رسيدن آب به آنها جلوگيرى نكند.
مسأله 179- اگر ظرف يا بدن نجس باشد، و بعد بطورى چرب شود كه جلوگيرى از رسيدن آب به آنها كند، چنانچه بخواهند ظرف و بدن را آب بكشند بايد چربى را برطرف كنند تا آب به آنها برسد.
مسأله 180- آب شيرى كه متصل به كر است حكم كر را دارد، پس چيز نجسى كه عين نجاست در آن نيست اگر زير شيرى كه متصل به كر است يكدفعه بشويند پاك مىشود. و نيز اگر عين نجاست در آن باشد، چنانچه عين نجاست آن، زير شير يا بوسيله ديگر برطرف شود و آبى كه از آن چيز مىريزد بو يا رنگ يا مزه ديگرى بواسطه نجاست به خود نگرفته باشد با آب شير پاك مىگردد. اما آبى كه از آن مىريزد بو يا رنگ يا مزه ديگرى بواسطه نجاست بخود گرفته باشد بايد بقدرى آب شير روى آن بريزد تا در آبى كه از آن جدا مىشود بو يا رنگ يا مزه ديگرى بواسطه نجاست نباشد.
مسأله 181- اگر چيزى را آب بكشند و يقين كند پاك شده است، و بعد شك كند كه عين نجاست را از آن بر طرف كرده يا نه، چنانچه موقع آب كشيدن متوجه برطرف كردن عين نجاست بوده آن چيز پاك است. و اگر متوجه برطرف كردن عين نجاست نبوده بايد دوباره آنرا آب بكشد تا يقين كند كه عين نجاست برطرف شده است.
مسأله 182- زمينى كه آب روى آن جارى نمىشود اگر نجس شود با آب قليل پاك نمىگردد مگر به تفصيلى كه خواهد آمد و زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد چون آبى كه روى آن مىريزند از آن جدا شده و در شن و ريگ فرو مىرود، با آب قليل پاك مىشود اما زير ريگها نجس مىماند.
مسأله 183- زمين سنگ فرش و آجر فرش و زمين سختى كه آب در آن فرو نمىرود اگر نجس شود با آب قليل پاك مىگردد ولى بايد بقدرى آب روى آن بريزند كه جارى شود و چنانچه آبى كه روى آن ريختهاند از سوراخى بيرون رود همه زمين پاك مىشود. و اگر بيرون نرود جايى كه آبها جمع مىشود نجس مىماند و براى پاك شدن آنجا بايد گودالى بكنند كه آب در آن جمع شود، بعد آب را بيرون بياورند و گودال را با خاك پاك پر كنند.
مسأله 184- اگر ظاهر نمك سنگ و مانند آن نجس شود، با آب كمتر از كر هم پاك مىشود.
مسأله 185- اگر شكر نجس آب شده را قند بسازند و در آب كر يا جارى بگذارند پاك نمىشود.
دوم ـ زمين
مسأله 186- زمين با سه شرط كف پا و ته كفش راكه نجس شده پاك مىكند:
1 ـ زمين پاك باشد.
2 ـ زمين خشك باشد.
3 ـ آنكه اگر عين نجس مثل خون و بول يا متنجس مثل گلى كه نجس شده در كف پا يا ته كفش باشد، بواسطه راه رفتن يا ماليدن به زمين برطرف شود. و نيز زمين بايد خاك يا سنگ يا آجر فرش يا گچ و مانند اينها باشد. و با راه رفتن روى فرش و حصير و سبزه پاك نمىشود.
مسأله 187- با راه رفتن روى آسفالت و روى زمينى كه با چوب فرش شده كف پا و ته كفش نجس، پاك نمىشود.
مسأله 188- براى پاك شدن كف پا و ته كفش بهتر است كه به مقدار پانزده قدم راه بروند. اگرچه به كمتر از پانزده قدم نجاست بر طرف شود.
مسأله 189- لازم نيست كف پا يا ته كفش نجس تر باشد، بلكه اگر خشك هم باشد به راه رفتن يا ماليدن به زمين پاك مىشود.
مسأله 190- بعد از آنكه كف پا يا ته كفش نجس براه رفتن پاك شد، مقدارى از اطراف آن هم كه معمولاً به گل آلوده مىشود پاك مىگردد.
مسأله 191- كسىكه با دست و زانو راه مىرود، اگر كف دست يا زانوى او نجس شود با راه رفتن پاك نمىشود. همچنين است ته عصا و ته پاى مصنوعى و نعل چهارپايان و چرخ اتومبيل و درشكه و مانند اينها.
مسأله 192- اگر بعد از راه رفتن، بو يا رنگ يا ذرههاى كوچكى از نجاست كه ديده نمىشود، در كف پا يا ته كفش بماند اشكال ندارد.
مسأله 193- توى كفش بواسطه راه رفتن پاك نمىشود، و همچنين است كف جوراب.
سوم ـ آفتاب
مسأله 194- آفتاب زمين وساختمان وچيزهائيكهمانند دروپنجرهدر ساختمان به كار برده شده و همچنين ميخى را كه به ديوار كوبيدهاند با پنج شرط پاك مىكند.
اوّل ـ آنكه چيز نجس تر باشد، پس اگر خشك باشد بايد بوسيلهاى آنرا تر كنند تا آفتاب خشك كند.
دوم ـ اگر عين نجاست در آن چيز باشد پيش از خشك شدن بتابيدن آفتاب آنرا برطرف كند.
سوم ـ چيزى از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، پس اگر آفتاب از پشت پرده يا ابر و مانند اينها بتابد وچيز نجس را خشك كند، آن چيز پاك نمىشود، ولى اگر ابر به قدرى نازك باشد كه از تابيدن آفتاب جلوگيرى نكند، اشكال ندارد.
چهارم ـ بايد آفتاب به تنهائى چيز نجس را پاك كند، پس اگر مثلاً چيز نجس بواسطه باد و آفتاب خشك شود پاك نمىگردد، ولى اگر باد به قدرى كم باشد كه نگويند به خشك شدن چيز نجس كمك كرده اشكال ندارد.
پنجم ـ آنكه آفتاب مقدارى از بنا و ساختمان را كه نجاست به آن فرو رفته يك مرتبه خشك كند. پس اگريكمرتبهبرزمينوساختمان نجس بتابد وروى آنرا خشك كند و دفعه ديگر زير آنرا خشك نمايد فقط روى آن پاك مىشود و زير آن نجس مىماند.
مسأله 195- آفتاب حصير نجس را پاك مىكند و همچنين درخت و گياه بواسطه آفتاب پاك مىشود.
مسأله 196- اگر آفتاب به زمين نجس بتابد، و بعد انسان شك كند كه زمين موقع تابيدن آفتاب تر بوده يا نه، ياترى آن بواسطه آفتاب خشك شده يا نه آن زمين نجس است. و همچنين است اگر شك كند كه پيش از تابش آفتاب عين نجاست از آن برطرف شده يا نه، و اما اگر شك كند كه چيزى مانع تابش آفتاب بوده يا نه در اين صورت حكم به طهارت مىشود.
مسأله 197- اگر آفتاب به يك طرف ديوار نجس بتابد و بوسيله آن طرفى كه آفتاب به آن نتابيده خشك شود هردو طرف پاك مىشود.
چهارم ـ استحاله
مسأله 198- اگر جنس چيز نجس بطورى عوض شود كه به صورت چيز پاكى در آيد پاك مىشود و مىگويند استحاله شده است. مثل آنكه چوب نجس بسوزد و خاكستر گردد يا سگ در نمكزار فرو رود ونمك شود، ولى اگر جنس آن عوض نشود مثل آنكه گندم نجس را آرد كنند يا نان بپزند پاك نمىشود.
مسأله 199- كوزه گلى و مانند آن كه از گل نجس ساخته شده نجس است ولى ذغالى كه از چوب نجس درست شده است پاك مىباشد.
مسأله 200- چيز نجسى كه معلوم نيست استحاله شده يا نه، پاك است.
پنجم ـ انقلاب
مسأله 201- اگر شراب بخودى خود يا بواسطه ريختن چيزى مثل سركه و نمك در آن سركه شود، پاك مىگردد.
مسأله 202- شرابى كه از انگور نجس درست شده است به سركه شدن پاك نمىشود. بلكه اگر نجاستى هم از خارج به شراب برسد بايد بعد از سركه شدن از آن اجتناب نمود.
مسأله 203- سركهاى كه از انگور و كشمش و خرماى نجس درست كنند نجس است.
مسأله 204- اگر پوشال ريز انگور يا خرما داخل آنها باشد و سركه بريزند ضرر ندارد بلكه ريختن خيار و بادنجان و مانند اينها در آن اگر چه پيش از سركه شدن باشد نيز اشكال ندارد.
مسأله 205- آب انگورى كه به آتش يا بخودى خود يا با خورشيد جوش آمده پيش از آنكه در اوّل كه به آتش است ثلثان شود يعنى دو قسمت آن آتش كم شود و يك قسمت آن بماند نجس نيست ولى خوردن آن حرام است ولى اگر ثابت شود كه مست كننده است حرام و نجس است و فقط به سركه شدن پاك و حلال مىشود.
مسأله 206- اگر دو قسمت آب انگور بدون جوش آمدن كم شود، چه باقيمانده آن جوش بيايد يا جوش نيايد حرام است.
مسأله 207- آب انگورى كه معلوم نيست جوش آمده يا نه حلال است. ولى اگر جوش بيايد تا انسان يقين نكند كه دو قسمت آن كم شده، حلال نمىشود.
مسأله 208- اگر مثلاً در يك خوشه غوره مقدارى انگور باشد، چنانچه به آبى كه از آن خوشه گرفته مىشود آب انگور نگويند و بجوشد خوردن آن حلال است.
مسأله 209- اگر يك دانه انگور در چيزى كه به آتش مىجوشد بيفتد و بجوشد و مستهلك نشود فقط خوردن آن دانه حرام است.
مسأله 210- اگر بخواهند در چند ديگ شيره بپزند، جائز است كفگيرى را كه در ديگ جوش آمده زدهاند در ديگى كه جوش نيامده بزنند.
مسأله 211- چيزى كه معلوم نيست غوره است يا انگور، اگر جوش بيايد حلال است.
ششم ـ انتقال
مسأله 212- اگر خون بدن انسان يا خون حيوانى كه خون جهنده دارد ـ يعنى حيوانى كه وقتى رگ آنرا ببرند خون از آن جستن مىكند ـ ببدن حيوانى كه خون جهنده ندارد برود، و خون آن حيوان حساب شود پاك مىگردد و اين را انتقال گويند. و همچنين حكم در سائر نجاسات. و اما خونى كه زالو از انسان مىمكد چون خون زالو به آن گفته نمىشود و مىگويند خون انسان است نجس مىباشد.
مسأله 213- اگر كسى پشهاى را كه ببدنش نشسته بكشد و نداند خونى كه از پشه بيرون آمد از او مكيده يا از خود پشه است پاك مىباشد. و همچنين است اگر بداند از او مكيده ولى جزء بدن پشه حساب مىشود. اما اگر فاصله بين مكيدن خون و كشتن پشه بقدرى كم باشد كه بگويند خون انسان است نجس مىباشد.
هفتم ـ اسلام
مسأله 214- اگر كافر غير كتابى شهادتين بگويد، يعنى به يگانگى خدا و نبوت خاتم الانبياء صلىاللهعليهوآله شهادت بدهد به هر لغتى كه باشد مسلمان مىشود، و بعد از مسلمان شدن بدن و آب دهان و بينى و عرق او پاك است. ولى اگر موقع مسلمان شدن، عين نجاست ببدن او بوده، بايد برطرف كند و جاى آنرا آب بكشد. بلكه اگر پيش از مسلمان شدن عين نجاست برطرف شده باشد، واجب است كه جاى آنرا آب بكشد.
مسأله 215- اگر موقعى كه كافر بوده لباس او با رطوبت ببدنش رسيده باشد و آن لباس در موقع مسلمان شدن در بدن او نباشد نجس است بلكه اگر در بدن او هم باشد بايد اجتناب كند.
مسأله 216- اگر كافر شهادتين بگويد و انسان نداند قلباً مسلمان شده يا نه پاكست. ولى اگر بداند قلباً مسلمان نشده است بايد با او معامله كافر بنمايد.
هشتم ـ تبعيت
مسأله 217- تبعيت آن است كه چيز نجسى بواسطه پاكى چيز ديگر پاك شود.
مسأله 218- اگر شراب سركه شود، ظرف آنهم تا جائى كه شراب موقع جوش آمدن به آنجا رسيده پاك مىشود، و كهنه و چيزى هم كه معمولاً روى آن مىگذارند اگر با آن نجس شده پاك مىگردد. ولى اگر پشت ظرف به آن شراب آلوده شود واجب آن است كه بعد از سركه شدن شراب، از آن اجتناب كنند.
مسأله 219- بچه كافر به تبعيت در دو مورد پاك مىشود:
1 ـ كافرى كه مسلمان شود طفل او در پاكى تابع او است. و همچنين اگر جد طفل يا مادر يا جده او مسلمان شوند.
2 ـ طفلكافرى كهبدست مسلمانىاسير گردد و پدر يا يكى از اجداد او همراه نباشد. دراين دو مورد پاكى طفل به تبعيت مشروط به اين است كه طفل در صورت مميز بودن اظهار كفر ننمايد.
مسأله 220- تخته يا سنگى كه روى آن ميت را غسل مىدهند و پارچهاى كه با آن عورت ميت را مىپوشانند و دست كسى كه او را غسل مىدهد تمام اين چيزها كه با ميت شسته شده است بعد از تمام شدن غسل پاك مىشود.
مسأله 221- كسيكه چيزى را آب مىكشد بعد از پاك شدن آن چيز دست او هم كه با آن چيز شسته شده، پاك مىشود.
مسأله 222- اگر لباس و مانند آنرا با آب قليل آب بكشند و باندازه معمول فشار دهند تا آبى كه روى آن ريختهاند جدا شود، آبى كه در آن مىماند پاكست.
مسأله 223- ظرف نجسى را كه با آب قليل آب بكشند، بعد از جداشدن آبى كه براى پاك شدن، روى آن ريختهاند، آب كمى كه در آن مىماند پاك است.
نهم ـ برطرف شدن عين نجاست
مسأله 224- اگر بدن حيوان به عين نجس مثل خون يا متنجس مثل آب نجس آلوده شود، چنانچه آنها برطرف شود، بدن آن حيوان پاك مىشود. و همچنين است باطن بدن انسان مثل توى دهان و بينى و گوش. مثلاً اگر خونى از لاى دندان بيرون آيد و در آب دهان از بين برود، آب كشيدن توى دهان لازم نيست. بلكه اگر دندان عاريه در دهان نجس شود با برطرف شدن عين نجاست از توى دهان پاك مىشود و لازم نيست آنرا آب بكشند.
مسأله 225- اگر غذا لاى دندان مانده باشد و داخل دهان خون بيايد چنانچه انساننداندكه خون به غذا رسيدهآن غذا پاك است واگرخون به آن برسد نجس نمىشود.
مسأله 226- مقدارى از لبها و پلك چشم كه موقع بستن روى هم مىآيد و نيز جائىراكهانساننمىداندازظاهربدناستيا باطنآن، اگرنجس شودلازمنيستآب بكشد.
مسأله 227- اگر گرد و خاك نجس به لباس و فرش و مانند اينها بنشيند، چنانچه طورى آنها را تكان دهند كه گرد و خاك نجس از آنها بريزد و چيزى با رطوبت با آنهاملاقات كند نجس نمىشود.
دهم ـ استبراء حيوان نجاستخوار
مسأله 228- بول و غائط حيوانى كه بخوردن نجاست انسان عادت كرده نجس است. و اگر بخواهند پاك شود بايد آنرا استبراء كنند يعنى تا مدتى نگذارند نجاست بخورد و غذاى پاك به آن دهند كه بعد از آن مدت ديگر نجاستخوار به آن نگويند. و مستحب است شتر نجاستخوار را چهل روز و گاو را سى روز و گوسفند را ده روز و مرغابى را هفت روز يا پنج روز و مرغ خانگى را سه روز از خوردن نجاست جلوگيرى كنند.
يازدهم ـ غائب شدن مسلمان
مسأله 229- اگر بدن يا لباس مسلمان يا چيز ديگرى كه مانند ظرف وفرش در اختيار او است، نجس شود و آن مسلمان غائب گردد با پنج شرط پاكست:
اوّل ـ آنكه آن مسلمان چيزى را كه بدن يا لباسش را نجس كرده نجس بداند پس اگر مثلاً لباسش با رطوبت ببدن كافر ملاقات كرده و آن را نجس نداند بعد از غائب شدن او نمىشود آن لباس را پاك دانست.
دوم ـ بداند بدن يا لباسش به چيز نجس رسيده است.
سوم ـ انسان ببيند آن چيز را در كارى كه شرط آن پاكى است استعمال مىكند، مثلاً ببيند با آن لباس نماز مىخواند.
چهارم ـ احتمال برود كه آن مسلمان بداند شرط كارى را كه با آن چيز انجام مىدهد پاكى است. پس اگر مثلاً نداند كه بايد لباس نمازگزار پاك باشد و با لباسى كه نجس شده نماز بخواند، نمىشود آن لباس را پاك دانست.
پنجم ـ انسان احتمال دهد آن مسلمان چيزى را كه نجس شده آب كشيده است، پس اگر يقين داشته باشد كه آب نكشيده نبايد آن چيز را پاك بداند ولكن اگر نجس و پاك در نظر آن مسلمان فرق نداشته باشد ولى احتمال دهد كه پاك نموده مىتوان آن را پاك بداند.
مسأله 230- لازم نيست كه مسلمان بالغ باشد بلكه اگر مميز باشد كه نجاست و طهارت را بشناسد كافى است.
مسأله 231- اگر انسان يقين كند كه چيزى كه نجس بوده پاك شده است يا دو عادل به پاك شدن آن خبر دهند بلكه با خبردادن يك نفر عادل يا موثق به پاكى، آن چيز پاك است. و هم چنين است اگر كسى كه چيز نجس در اختيار او است بگويد آن چيز پاك است يا مسلمانى چيز نجس را آب كشيده باشد اگر چه معلوم نباشد درست آب كشيده يا نه.
مسأله 232- كسىكه وكيل شده است لباس انسان را آب بكشد، اگر بگويد آب كشيدم و لباس هم در تصرف او باشد آن لباس پاك است.
مسأله 233- اگر انسان حالى دارد كه در آب كشيدن چيز نجس يقين پيدا نمىكند، مىتواند به گمان اكتفاء نمايد.
دوازدهم ـ رفتن خون متعارف از ذبيحة
مسأله 234- خونى كه در جوف ذبيحه بعد از كشتن آن بطريق شرعى باقى مىماند چنانچه خون به مقدار متعارف خارج شده باشد پاك است.
مسأله 235- حكم سابق مختص بحيوان حلال گوشت نيست بلكه در حرام گوشت جارى است.
احكام ظرفها
مسأله 236- ظرفى كه از پوست سگ يا خوك يا مردار ساخته شده، آشاميدن و خوردن از آن ظرف حرام است و نبايد آن ظرف را در وضوء و غسل و كارهايى كه بايد با چيز پاك انجام داد استعمال كنند ولى استعمال آن در موارد ديگر كه طهارت در آن شرط نيست جايز است.
مسأله 237- خوردن و آشاميدن از ظرف طلا و نقره بلكه مطلق استعمال آن هر چند براى زينت نمودن اطاق و مانند آن و نگاه داشتن آنها حرام است. همچنين ساختن ظرف طلا و نقره و خريد و فروش آنها حتى براى زينت نمودن يا نگاهداشتن و اخذ اجرت بر ساخت آنها حرام است.
مسأله 238- گيره استكان كه از طلا و نقره مىسازند اگر بعد از برداشتن استكان ظرف به آن گفته شود، حكم استكان طلاو نقره را دارد. و اگر ظرف به آن گفته نشود استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله 239- استعمال ظرفىكه روى آنرا آب طلا يا آب نقره دادهاند كراهت دارد ولى ظرفىكه نقره كارى شده يا طلاكارى شده از جاىآن چيزىنخورند و نياشامند.
مسأله 240- اگرفلزى را با طلايانقرهمخلوط كنندوظرف بسازند چنانچه مقدار آن فلز بقدرى باشد كه ظرف طلا يا نقره به آن ظرف نگويند استعمال آن مانعى ندارد.
مسأله 241- اگر انسان غذايى را كه در ظرف طلا يا نقره است براى خالى كردن در ظرف ديگر بريزد يا فرار از حرام باشد اين استعمال جايز است. ولى اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالى كردن ظرف براى غذا خوردن يا آشاميدن باشد، اين استعمال حرام مىباشد.
مسأله 242- استعمال بادگير قليان و غلاف شمشير و كارد و قاب قرآن اگر از طلا و نقره باشد اشكال ندارد. و همچنين عطردان و سرمه دان و مثل اينها.
مسأله 243- خوردن و آشاميدن از ظرف طلا يا نقره در حال ناچارى بمقدار دفع ضرورت اشكال ندارد، ولى زياده از اين مقدار جايز نيست.
مسأله 244- استعمال ظرفى كه معلوم نيست از طلا يا نقره است يا از چيز ديگر اشكال ندارد.